عکس : سعید فلاح فر
شهر با کوچه ها و خیابان هایش، با آمد و شد مردم و اهالی شهر، با داستان های متنوع، با رفتارهای اجتماعی قابل تحلیل و... قلمرو جذاب و وسوسه انگیز عکاسان حرفه ای و آماتور بسیاری است. عکاسی خیابانی (Street Photography) یکی از محبوب ترین و فربه ترین ژانرهای عکاسی هنری و حرفه ای است و عمدتاً به اتفاقات و روابط شهری و شهروندی در کوچه و خیابان ها می پردازد. همه مظاهر زندگی اجتماعی در فضاهای عمومی شهری می توانند موضوع عکس های خیابانی باشند. مردم، بازارها، خیابان ها، میدان ها، محلات، پارک ها، محل اجتماعات شهری، تجمعات کوچک و بزرگ مردمی، عناصر شهرسازی، حرفه ها و مشاغل عمومی، هنرهای خیابانی، بازی ها و تفریحات ملی، کودک و پیر و جوان و... در حوزه عکس های مرتبط قرار دارند و مضامین متنوعی از ثبت تاریخی، انتقادات سیاسی و اجتماعی، انعکاس معضلات شهری، جهان بینی فلسفی، مردم شناسی و... تا نکته سنجی ها و شوخی های تصویری عامیانه و طنز در موضوعات عکس های خیابانی طرح می شوند. روزمرگی های موضوعی عکاسی خیابانی، الزاماً معادل روزمرگی در عکاسی و نگاه عکاسانه نیست و از نگاه شیوه های هنری؛ عکس های خیابانی دامنه وسیعی از رئالیسم تا سورئالیسم و فرمالیسم و... و از تجربه های آوانگارد تا نزدیکترین سلیقه های عامیانه را در بر می گیرد. به مرور زمان، عکس های خیابانی منبع مهمی برای مطالعات تاریخی ـ اجتماعی و فرهنگ عامه خواهند بود و از آنجا که بخش عمده و اصلی عکاسی خیابانی به موضوعات مستند می پردازد و از طرفی هم با زندگی بیرونی و شهری افراد، طبقات و اجزای جامعه سر و کار دارد، می تواند زیر مجموعه گروه بزرگتری از تقسیم بندی عکاسی و تحت عنوان «عکاسی مستند اجتماعی» و مقتضایت آن دسته بندی شود.
ارتباط زندگی روزمره مردم با محیط و عناصر محیطی، روابط انسانی، پرتره های مردم شناسی و اجتماعی از مردم کوچه و بازار یکی از علاقه مندی های عکاسان خیابانی است. مردمی که نه هنرپیشه معروفی هستند و نه سیاستمدار شناخته شده ای. مردمی که هویت فردی آن ها در عکس های خیابانی در گرو گروه طبقاتی مرجعی است که آن را نمایندگی می کنند.
بی تردید عکاسی خیابانی در سطح کارکردهای امروزی، مدیون تولید دوربین های قطع کوچک و سریع است. اگر چه پیش از آن ـ حتی در ایران دوره قاجار ـ عکاسان برجسته ای آثار ماندگاری در این زمینه خلق کرده اند، اما دشواری ها و محدودیت های دوربین های عکاسی قطع بزرگ و اتاق تاریک مانع مهمی برای رشد و توسعه عکاسی خیابانی بود. ابداع فیلم و دوربین های ۱۳۵ توسط شرکت ایستمن کداک در سال ۱۹۳۴ قطعاً نقطه عطفی در این شیوه و نگاه عکاسی است. در کنار ابداعات فنی، نباید ساختارهای جدید اجتماعی، تحولات مفاهیم و تعاریف هنر و دغدغه های تازه پدیدار شده هنرمندان به موضوعات اجتماعی را هم از نظر دور داشت. عکاسان خیابانی علاقه ای به حمل دوربین های پیچیده، حجیم و سنگین و تجهیزات اضافی عکاسی ندارند. سرعت عمل در عین انعطاف پذیری از شروط لازم حضور موثر عکاس در محیط و در میان سوژه های شهری است. این سادگی کمک می کند تا حضور عکاس در فضا راحت تر و پذیرفته تر باشد. خودنمائی غیرضروری در عکاسی خیابانی جایی ندارد. عکاس خیابانی عادت دارد تا برای تامین نکات فنی از شرایط طبیعی موضوع بیشترین بهره برداری را داشته باشد. علاوه بر لزوم پرهیز از مزاحمت هر وسیله اضافی، در عکاسی خیابانی هم مثل هر نوع عکاسی دیگری، دقت در انتخاب تجهیزات می تواند سلامت و موفقیت پروژه ای را تضمین کند. خصوصاً هماهنگی فنی با مضامین، محتوا و مفاهیم از حساسیت بسیاری برخوردار است. به عنوان نمونه استفاده از لنز تله امکان نفوذ تصویری به سوژه با حفظ فاصله عکاس را میسر می کند و در مقابل ورود به فضای موضوع با لنز واید احساس صمیمت بیشتری در مخاطب ایجاد می کند. تصمیم به نمایش فضای پیرامونی و یا تمرکز هم برای عکاس مهم خواهد بود.
عکاسی خیابانی در کوچه و خیابان های شهر عکاسی می کند و عکس خیابانی به همان موضوعاتی می پردازد که در سطح و لایه بیرونی و قابل رویت شهر اتفاق می افتد. اما آیا هر عکسی با این مشخصات و با موضوع خیابان و شهر؛ علی الاطلاق عکس خیابانی محسوب می شود؟
عکس های خبری را، اگر چه مربوط به اخبار و وقایع رخ داده در کوچه و خیابان باشد، نباید صراحتاً با عکس های خیابانی گروه بندی کرد. عکس هایی مثل عکس های آتش سوزی پلاسکو، اعتصابات صنفی کارگران، مصاحبه های سیاسی انتخابات ریاست جمهوری و... در این معنای از عکاسی خیابانی جای نمی گیرند. گونه دیگری از عکاسی در سطح شهر که باید از بدنه اصلی عکاسی خیابانی متمایز کرد؛ عکس های توریستی و تبلیغاتی از عناصر شهری است. این عکس ها بیشتر برای چاپ در مجلات و بولتن های پر زرق و برق و به منظور بهره مندی از وجوه تبلیغاتی توریسم کاربرد دارند. عکاسی صرفاً معماری به معنای عکس از بناهای عمومی و عناصر معماری و ابنیه منفرد، اجزای منفک شهری و... هم بدون رابطه بصری و یا تحلیلی معین با زندگی شهری و اجتماعی، مستقیماً در میان عکس های خیابانی طبقه بندی نمی شوند. البته بخشی از این تصاویر و آثار را می توان به بهانه مستندسازی های شهری در پوشه عکس های خیابانی هم جا داد.
قریب به اتفاق عکاسان خیابانی و منتقدین به ناب بودن واقعه مقابل دوربین در عکس های خیابانی اعتقاد دارند و هیچ دخل و تصرف میدانی، چیدمان و دخالت در آن را مشمول این ژانر نمی دانند. ورود به حیطه عکاسی استیج (صحنه سازی)، تکرار، متوقف کردن عابرین، استفاده تمرین شده از بازیگر، تغییر مصنوعی نور، کم و زیاد کردن هر کدام از عناصر داخل عکس و... از نظر این عکاسان و منتقدان وجه استنادی و صراحت صادقانه عکس را زیر سئوال می برد اگرچه به لحاظ تعاریف کلی زیبائی شناختی و یا تثبیت و القا معانی و محتوا قابل توجیه باشد. البته این فرض محدودیت، به معنای قیاس ارزشی این آثار نبوده و تنها برای تفکیک ژانرها مورد استفاده قرار می گیرد.
عکاسی خیابانی پیش از هر چیزی مبتنی بر شناخت است؛ شناخت شهر، شناخت جامعه، روان شناختی، شناخت مناسبات شهری، شناخت اندام شهری، شناخت روابط اجتماعی و فرهنگی شهر و شناخت آداب و سنت های شهری. شناختی که با نوعی نبوغ غریضی و فرصت طلبی مخصوص به خود تکمیل می شود. عکاس خیابانی علاوه بر همه علوم انسانی مورد نیاز، با ادبیات عامه آشناست و روایت عامه را به درستی می شناسد. همچنین عکاس خیابانی در حالی که قدرت بهره برداری حداکثری از شانس و توان خلق لحظه های قطعی را دارد، می داند چه وقت باید کجا باشد و آگاه است که کدام متغیرها را می تواند کنترل و یا پیش بینی کند. هم نبض فصل و روز را می سنجد و هم چیستی ها و چرائی های روابط شهری را درک می کند. قدر اقبال و حضور ذهن و واکنش های به موقع را می داند اما بیشتر تلاش می کند خود، فرصت و اقبال مناسبی را برای یک پروژه عکاسی مهیا کند. بیش از آن که بی مقدمه، سردرگم و از پشت ویزور به دنبال عکس بگردد، عکس های پیش پرداخته و فکر شده اش را در بهترین فرصت ممکن تحقق می بخشد. عکاس خیابانی حتی برای اتفاق و شانس هم برنامه های قبلی و صبورانه دارد. شاید خیابانگرد باشد اما بی هدف و تنها با اتکا به شانس در خیابان ها پرسه نمی زند.
سعید فلاح فر