سعید فلاح فر
فرصت زیاد نیست. شاتر که بسته شد، هر چه بود تمام می شود. مرگ زیرش را امضا می کند و "بود" به همان جای "نبودهای" گذشته می رود. این حکایت همه قصه هایی است که بلدیم و شنیده ایم. حالا این که حافظه ما چقدر به این گذشته علاقه دارد و یا چقدر به آن نیاز دارد، چقدر جا دارد و یا چقدر می تواند حفظش کند که چیز دیگری است. همیشه هم پای تاریخ و قرن و هزاره و... وسط نیست. گاهی این لحظه ها هستند که چه زود کوله بار رفتن می بندند و وقتی ـ پشت در پشت ـ صف می شوند، دلتنگمان می کنند یا پشت هیکل تاریک فراموشی ساکت می ایستند و حرفی نمی زنند.
عکاس ها و عکس ها ما را بازی می دهند. لحظه ها را بر می زنند. پس و پیش می کنند. گذشته ها را زیر و رو می کشند. اکسیر می شوند و آهن های زنگار بسته ی دیروز را ـ خوب یا بد ـ طلای بازار فردا می کنند. غایب و غریبه را شریک می کنند. هستی و زمان را در تصویرها تکثیر می کنند و ما در میان این همه تردستی گیج می شویم. سر می خوریم. پر می زنیم. می ترسیم. لذت می بریم. مست می شویم. دور می زنیم و مشتاقانه به ستاره هایی که از دور دست زمان و مکان آمده اند و دور سرمان چرخ می زنند خیره می شویم.
هر چقدر هم که اهل خاطره بازی نباشیم، هر چقدر هم که دشمن کلمه نوستالژی باشیم، هر چقدر هم که از هنر کناره گیری کنیم؛ چاره ای در برابر عکاس ها و عکس ها نداریم. حافظه ما در اشغال پدیده ای است که ـ در دو قرن گذشته ـ سرنوشت مرزهای زمان و مکان را به دست گرفته و همیشه بی پروا سر در پنجره روزگار می کند. خیال ما پر از اغواگری های تصویر است. چشم های شهر پر از قاب است. عکس ها ـ بی هیچ اذنی در کیف ها و جیب های تنهایی همه ما نشت می کنند.
هیچ کس نمی تواند 10 روز با عکاسان باشد و باقی سال را دور از وسوسه عکس، دور از آنچه دیدنی است، دور از سرنوشتی که عکاس ها برای بود و نبود خاطراتش نوشته اند، زندگی کند. "10 روز با عکاسان" فقط برای عکاس ها نیست. فقط برای هنرمندان نیست. برای همه اهالی روزگار ماست. چه بخواهیم و چه نخواهیم ما دست پرورده دنیایی هستیم که عکاسی در آن اختراع شده و هنرمندان بسیاری هم این اختراع را دست آویز زیبائی کرده اند. دنیایی که حرف های بسیارش را به زبان تصویر سپرده و جمله هایش را به 125/1 و 2000/1 ثانیه ها تقسیم کرده است.
ººº
در میان همه رخدادهای جمعی حوزه هنرهای تجسمی، "10 روز با عکاسان" بی شک ـ بنا به دلایل متعدد ـ یکی از استثنائات قابل اعتناست؛
1ـ عکاسی؛ حرفه و هنری است که به لحاظ بازخوردهای اجتماعی و هنری، تفاوت های زیادی با سایر هنرهای تجسمی دارد. اگرچه عکاسی در دسته هنرهای جوان طبقه بندی می شود، اما از طرفی به خاطر پیشرفت های تکنولوژیک و از طرفی به خاطر زبان گفتاری خاص و توان استفاده از ظرفیت هنرهای مشابه توانسته است توسعه کمی و کیفی خارق العاده ای را تجربه کند. حضور عکاسی در همه سطوح زندگی و نگاه تخصصی آن به ژانرها و رشته هایی که ذاتاً از اقبال عمومی برخوردارند (مثل عکاسی خبری، سینمایی، ورزشی و...) و نیاز جامعه امروزی به شاخه های مختلف عکاسی (مثل عکاسی صنعتی و تبلیغاتی، مستندسازی و...) تقریباً همه اقشار را کم و زیاد با این هنر آشنا کرده است. سهل الوصول بودن عکاسی هم علاقه مندان زیادی را جذب کرده است. هم از گروهی که عکاسی را امری ساده و بدیهی می دانند، هم از گروهی که به عکاسی به عنوان هنری پیچیده و دیریاب نظر دارند و هم از عکاسانی که تعریفی سهل اما ممتنع از عکاسی ارائه می کنند. طبیعی است که فعالیت در هنر و فنی با این میزان ضریب نفوذ در خاص و عام می تواند رویدادی مهم و درخور توجه باشد.
2ـ هنر عکاسی هنر متنوعی است و می تواند سلیقه های گوناگون و حتی طبقات اقتصادی و فرهنگی متفاوت را جذب کند. به ویژه آن که فناوری های امروزی از طرفی به متقاضیان این هنر اجازه می دهد، به سادگی در این رویداد مشارکت کنند و از طرفی هم امکانات نمایشی وسیعی را در اختیار برگزارکننده می گذارد.
3ـ انجمن ملی عکاسان ایران با برگزاری سیزدهمین دوسالانه ملی عکاسی ایران و پنج دوره "10 روز با عکاسان" عملاً ثابت کرد که بدون تکیه بر حمایت مالی و معنوی بخش دولتی؛ توانایی علمی و اجرایی کافی برای برگزاری رویدادهای ملی هنرهای تجسمی را دارد. پیش از این تشکلات و تئوری پردازان بسیاری بر لزوم انتقال مدیریت دولتی جشنواره ها و دوسالانه ها و... به بخش خصوصی تاکید کرده اند. اما معمولاً یا این اتفاق عملی نشده و یا محل تاخت و تازهای جناحی و گروهی قرار گرفته است. به طوری که به نظر می رسد ـ غیر از انجمن ملی عکاسان ایران ـ کارنامه قابل دفاع چندانی در دست نباشد. متاسفانه قریب به اتفاق مهمترین رویدادهای ملی هنرهای تجسمی در بخش خصوصی متهم به اعمال سلیقه های شخصی و گروهی و نفی طبقه هنرمندان محروم از وابستگی های مرسوم بوده اند. (اگرچه نمی توانم تعجبم از رویکرد دوگانه حمایت نهادهایی مثل دفتر امور هنرهای تجسمی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با بعضی فعالیت های کم اهمیت تر و "10 روز با عکاسان" را پنهان و دلیلی برای تعویق برگزاری چهاردهمین دوسالانه عکاسی پیدا کنم.)
4ـ تجربه نشان داده که؛ نتیجه اتفاق نظر تشکل های هنری در حوزه تجسمی برای اجرای یک برنامه مشترک، به تاکید بر وجوه اشتراکی و حذف جنبه های اختلافی منجر شده است. شیوه ای که بیشتر مبتنی بر منهای خصوصیات غیرمشترک اعمال می شود. اما "10 روز با عکاسان" به عکس روال مرسوم، بنا را بر جمع و هم افزایی گذاشته است. به شکلی که توانسته است طیف ها مهمی از تعاریف عکاسی را در کنار هم جمع و عرضه کند. عجیب نیست که از دید گروهی از عکاسان، فعالان حوزه دیگری از عکاسی، چندان به روح هنر و فن عکاسی نزدیک نباشند، اما در نمایشگاه "10 روز با عکاسان" کنار هم از کلیت عکاسی دفاع می کنند. نمایشگاهی که برای عکاسی خیابانی و اجتماعی به اندازه عکاسی تئاتر و خبر، برای عکاسی تبلیغاتی به اندازه عکاسی جنگ و عکاسی ورزشی و... ارزش قائل بوده و همه و همه را به عنوان یک خانواده مکمل در معرض نگاه مخاطب قرار می دهد.
5ـ ساختار این رویداد به شکلی طراحی شده که تا حد امکان از اعمال نظرات غیرتخصصی مدیران و مجریان و سرمایه گذاران و... در امان است. هر کدام از انجمن ها در حوزه فعالیت خود آزادند تا با انتخاب بهترین و برترین آثار، درخشان ترین چهره ممکن از ژانر حمایتی خودشان را در معرض دید و قضاوت بازدیدکنندگان بگذارند.
6ـ بخش های جانبی "10 روز با عکاسان"؛ حاشیه های تزئینی نیستند و با وسواس و دقت کافی و زیرنظر هیئت های مستقل اداره می شوند. برگزاری کارگاه ها، نشست ها و همایش ها و... در طول برگزاری نمایشگاه ها، رونق دائم این رویداد را تضمین می کند.
7ـ دعوت از هنرمندان شهرستانی به ویژه در قالب "تجربه های شخصی" ظرفیتی است برای فرصت های عادلانه که می تواند فارغ از جغرافیا، به همه هنرمندان صاحب نظر تعلق بگیرد. این وسعت جغرافیایی، علاوه بر ارتقاء روحیه امیدواری و مشارکت فراگیر، قطعاً توسعه کیفی و مناسبی در محدوده "ملی" را نوید می دهد. نشر مناسب این بخش ها ـ مثل آنچه در دوره چهارم اتفاق افتاد ـ هم نوعی تولید علم مستند و مکتوب است و هم انگیزه ای برای ترویج مطالعات علمی دقیق تر و عمیق تر در حوزه های متنوع عکاسی.
8ـ یکی از آسیب های معمول و مسری در رویدادها و جشنواره های تجسمی؛ عدم استقبال حرفه ای ها و استادان شناخته شده برای مشارکت در بخش ارائه آثار است. معمول است که جوان ترها و کم تجربه ترها به امید کسب نام و جایزه وارد رقابت می شوند و بزرگترها و مجرب ها، همراهی با تازه کارها را کسرشأن هنری خود می دانند و نهایتاً به شرکت در بخش مدعوین ـ آن هم با هزار جور شرط و ناز ـ رضایت می دهند. "10 روز با عکاسان" توانسته است اعتماد قسمت بزرگی از استادان مجرب و پیشکسوت ها برای همراهی با جوانترها را جلب کند. این روال می تواند نقطه قوتی استثنایی و الگوساز برای این رویداد هنری و برنامه های مشابه باشد.
9ـ برگزارکننده ها توانسته اند با نوع انتخاب و نمایش آثار و... در هر دوره، مسیر مناسبی برای پیشبرد عکاسی ترسیم کنند. به عنوان نمونه توجه به شکل مجموعه برای ساده ترین موضوعات عکاسی (علی رغم این که بعضی از این مجموعه ها کاملاً تکراری و یا خالی از ایده های ناب عکاسانه بودند) می تواند الگوی مناسبی برای هنرجویان و علاقه مندان عکاسی باشد.
ººº
آنچه گذشت به این معنا نیست که "10 روز با عکاسان" توانسته است به همه ایده آل های یک رویداد کامل ملی دست پیدا کند. موفقیت چشمگیر این رویداد عکاسی مانعی برای طرح این کاستی ها نخواهد بود؛
1ـ اگرچه عکس (چه از روی فیلم عکاسی و چه از طریق فایل دیجیتال) قابلیت چاپ در سایزهای مختلف و متنوع را دارد، اما نباید فراموش کرد عکس هم در لحظه خلق ـ مثل هر اثر تجسمی دیگری ـ سایز ثابتی دارد. بعضی از عکس ها 9 در 12 هستند، بعضی ها 100 در 70 و الی آخر. لازم است هم عکاس در حین عکاسی به این مهم توجه کند و هم برگزارکننده های نمایشگاه های عکس. به نظر می رسد تفاوت بسیاری از ابعاد چاپ شده در این نمایشگاه مبتنی بر این هندسه و انتخاب ذاتی و درونی عکس ها نبوده و به نوعی پیش فرض های ارزشگذارنه را تداعی می کند. همچنان است در نوع ارائه و چیدمان. (به عنوان نمونه چیدمان عکس های فیدل کاسترو به شکل محسوسی موجب امتیاز این مجموعه نسبت به آثار مجاور شده است.)
2ـ انتخاب بعضی از آثار [که البته شامل مواردی معدود می شود] با توجه به سطح کیفی نمایشگاه سئوال برانگیز است.
3ـ گالری اختصاصی انجمن دفاع مقدس، اگرچه با نمایش آثار کوبانی نشان داد که همچنان می تواند تازه باشد اما با جذابیت نمایشگاه دوره گذشته فاصله زیادی دارد.
4ـ در دوره قبل ارائه و نمایش آثار، خطوط ممیز آثار عکاسی در ژانرهای اجتماعی، خبری، مطبوعاتی و خیابانی و حتی عکاسی خبری با عکاسی ورزشی را مخدوش کرده بود. امید بود که با انتقادات سال گذشته در این دوره شاهد دقت بیشتری باشیم که متاسفانه به جای این دقت؛ شاهد حذف بخش هایی از این گونه های عکاسی بودیم.
5ـ در بخش علمی و همایش؛ سخنرانی های زیادی انجام شد که از طریق انتشار فیلم قابل دسترسی هستند. اما نباید فراموش کرد که تولید علم بیش از هر چیزی متکی به تولیدات مکتوب است. انتظار می رود سخنرانان و برگزارکنندگان بتوانند مجموعه ای مکتوب برای استفاده علاقه مندان و ثبت تاریخی تولید و منتشر کنند.
6ـ همچنان بر این باورم که؛ نشست های علمی نمی تواند جای حضور فعالیت های میان رشته ای حرفه و هنر عکاسی را پر کند.
7ـ سرانجام و بی تعارف؛ خانه هنرمندان فضای مناسبی برای نمایش تخصصی عکس نیست. در واقع هم جای استانداردهای نمایشگاهی و معماری نمایشگاهی و هم نمود استفاده از رسانه های جدید وابسته به عکاسی و فناوری های روز حوزه نمایش عکس در این رویداد بزرگ خالی است. خلاصه وقت آن رسیده که با این حجم از فعالیت ها و محبوبیت ها، مرکزی تخصصی برای فعالیت های عکاسی و جشنواره های عکاسی و... طراحی و احداث شود.
واژه های کلیدی:
سعید فلاح فر، ده روز با عکاسان، عکاسی، شاتر
تاریخ نشر: 1395/09/20